شهریور هم آمد...
کاردستی پسر من که خیلی برام ارزشمند و جالب بود و خیلی دوسش دارم
دیروز که داشتی باز می کردی یهو اومدی و پیشم اینو بهم نشون دادی و گفتی مامانی این ورزشکاره و من
قربون اون هوشت برم که رول رنگت رو تن مدادرنگیت وصل کردی و دنبل ساختیو جالب این بود که ژستشم می گرفتی
اینجا هم دوره ی مرداد ماه مامانی با بچه های دانشگاهشونه که اینبار خونه ی خاله الناز بودیم و کلی خوش گذشت و هانیه جون خواهر خاله الناز این تل رو گذاشت رو سرت و تو هم خیلی خوشت اومده بود و خیلی بهت می اومد
اینجا هم جمعه شبه که با مهیار جون و خاله فاطمه اینا رفتیم شهربازی و شمام کلی وسیله سوار شدی با مهیار و کلی کیف کردی و البته باباها هم از این قاعده بیرون نبودن و کلی به بهانه ی شما کیف کردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی