بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

روزی که فهمیدم تو وجود داری...

1390/5/3 10:06
377 بازدید
اشتراک گذاری

سرت را میبری سمت خدا ! تا نهایت آسمان را نگاه میکنی ! نمیدانی  که او  از تو به او نزدیک تر است ! به او یی که هنوز هیچ نشده ، شده همه چیزت ! همه ی زندگی ات ! مادر شده ای ! مادر !

 

دوباره پاکت دیگری به دستت میدهند ! با شوق بازش میکنی ! مضطرب نیستی ! خوشحالی ! همسرت حواسش به رانندگی ست ! با اشتیاقی کودکانه عکس مبهم و سیاه و سفیدی را که ضمیمه شده به برگه ای سفید رنگ نشانش میدهی ! با خنده میگویی : نگا کن ، نگا کن ! عکس شو ببین ! چه خوشکله ! همسرت لبخند میزند ! بعد با صدای بلند میخوانی :

حاملگی با یک جنین زنده ، دارای حرکات و ضربان قلب طبیعی ...

رشد BPD , CRL , .....

سن حاملگی ....                                                                              

مایع آمینوتیک

پلاسنتا

دوباره به عکس درهم و برهم نگاه میکنی ! تمام رنگهای طیف سیاه تا سفید برایت معنا پیدا میکنند ! زیباترین عکس رنگی ست که تا به حال دیده ای !!! عکس را به سینه میچسبانی و به روبرو نگاه میکنی ! لبخند میزنی ! لبخند همسرت خیلی وقت است که محو شده است ! ولی تو دلت میخواهد تا آخر دنیا لبخند بزنی ! مادر شده ای ! مادر !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)