تو بهترین هدیه ی خدائی
سلام به عشقم . عمرم . فرزندم . امیدم . زندگیم ..... اگه قرار باشه کلماتی رو در وصف تو بگم باور کن می تونم تا فردا صبح هم ادامه بدم آخه تو همه چیز مائی و تو بهترین هدیه ی خدائی و با اومدنت به زندگی من و بابائی خیر و برکت و سعادت و شادی آوردی و ما هم خدای منان سپاسگذاریم بهرادم پسرک کوچولوی من یا شایدم بهتره بگم بزرگ مرد کوچک من عاشقتم و عاشقانه های مادر بودن رو تو به من آموختی و من بهترین ها را مانند نامت در کنار تو احساس کردم خدایا تو حافظ و محافظ فرزندانمان باش .....
اون موقع که قرار بود اسمی برات انتخاب کنیم کلی گشتیم و خیلی اسم کاندید کردیم ولی بعضی اسم ها تلفظ قشنگی داشت اما معنادار نبود شاید باورت نشه اما تا اون روزی که به دنیا اومدی ما هنوز قطعی نکرده بودیم ولی وقتی برای اولین بار اون روی ماهت رو دیدم نامی که برازندت باشه رو انتخاب کردم یعنی بهراد که از بهترین ها میاد یعنی بخشندگی یعنی جوانمرد که الان با هر بار صدا کردنت ازش لذت می برم و به درست انتخاب کردنم بیشتر پی می برم امیدوارم وقتی بزرگ شدی خودت هم از اسمت راضی باشی عزیز دلم ....
و از زمان حال بگم که عاشق هدیه ی تولدت که من و بابائی برات خریدیم شدی و هر روز صبح که از خواب پا میشی بعدش میری تو اتاقت و دریلت رو بر میداری و شروع می کنی به بازی کردن وقتی من و بابائی داشتیم برات می خریدیم آقای فروشنده ازمون پرسید که می تونم بپرسم پسرتون چند سالشه من گفتم ١ سال و سه ماه آقاهه گفت پس این رو بر ندارید آخه این مال بچه های ٣ سال به بالاست ولی من و بابائی زیر بار نرفتیم و می دونستیم که شما فرق می کنی و این در مورد شما صدق نمی کنه
وقتی داری بازی می کنی دقیقا پیچ کوشتی رو روی پیچ ها میزاری یا وقتی بابائی چند روز پیش بهت گفت که بابائی برو تو اتاقت چکشت رو بیار تند تند دوئیدی رفتی چکش رو آوردی و من و بابائی چشامون در اومد و اون لحظه خیییییییلیییییییی برامون جالب بود( ماشاالله)