بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

سومین سالگرد عروسی مامان و بابا

1392/5/9 12:38
1,315 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

همسر خوبم با وجود پر مهرت و نگاه گرمت دنیایی از پاکی و صفا برایم به ارمغان آوردی
خوب من برای توصیف مهربانی‌هایت واژه‌ها یاری نمی‌ دهند ، چرا که تو خود قاموس مهربانی هستی و من خوشحالم که سالی دیگر بر عمر زندگی مشترکمان افزوده شد …

عزیز دلم 89.05.05 سالگرد عروسی من و بابائی بود و حالا دومین سالیه که این روز قشنگ رو داریم با تو فرشته ی کوچولومون جشن می گیریم و امسال تصمیم گرفتیم برای تو هم هدیه بگیریم اینم هدیه ی آقا بهرادقلب

هدیه ی بابائی هم بعدا می فهمید.......نیشخند

و دیگه اینکه فعالیت های شما تو این ماه که فوق العاده شدی :

عاشق میوه ای مخصوصا شلیل و سیب خیلی دوست داری

وقتی میگیم بهراد موش شو قیافت رو این جوری می کنی:(که ناخداگاه میایم به سمتت و محکم اون لبای خوشگلت رو می بوسیم)خوشمزهماچ

وقتی میگیم بهراد جان بوس می فرستی واسه ما؟ این شکلی میشی اونم با چه صدایی:ماچ

و وقتی میگیم چشمک بزن این شکلی میشی:چشمک

قربون اون چشمای نازتبغلقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلب

و از یه حادثه ی بد برات بگم که مال چهارشنبه قبل بود که ما خونه ی مامانی مژگان اینا بودیم که شما طبق معمول داشتی وروجک بازی در می آوردی که یهو زمین خوردی و سرت خورد به میز جلوت که چشمت روز بد نبینه که دیدم پشت ابروت خون میاد و چشمت به طور وحشتناکی باد کرده اگه بدونی من چه حالی بودم به اندازه ای حالم بد بود که فقط گریه می کردم سریع حاضر شدم و با بابائی بردیمت درمونگاه که ساعت 11 شب بود و دکتر با دیدن ابرت گفت باید بخیه شه و من حالم از اونی که بود بدتر شد و گفتیم راهی غیر بخیه نداره آقای دکتر هم گفتن یه پمادی هست که به جوش خوردن زخم کمک می کنه که خیلی هم کمه خلاصه ما هم اون موقع شب رفتیم دنبال پماد که همین طور که خودتون و من می دونیم که ما در مورد دارو در کشورمون ضعف بزرگی داریم پیدا نشدو اون موقع شب به شهرهای اطراف رفتیم و خلاصه این که موفق شدیم و خدا رو شکر به خیر گذشت و الان بعد یک هفته تقریبا خوب شده.....(اون شب بعد خوابیدنت کلی گریه کردم عزیزم)niniweblog.com

 

 

خدا از چشم بد دورت نگه داره عزیز مامان نگران63.gif

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

رها
9 مرداد 92 13:29
سومین سالگرد باهم بودنتون تبریک میگم فاطمه جون ایشالله سالیان سال کنار هم باشین و خوشبخت وسفید بخت باشی ودر کنار پسمل گلیت
اخی الهی همیشه چشم بد دور باشی عزیزکم


مرررررررررررررررسی عزیزم
شان شاني
9 مرداد 92 15:39
اين جيگر تو چقد به جيگر من شبيه اونم عاشق شليله🙉
نووووووش جوووووونت ناناز😘
فاطمه جان سالگرد پيوندتون مبارك 🎊🎊🎊🎉🎉🎉🎈🎈🎈🎁


ممنونم دوست خوبم
نازنین
10 مرداد 92 19:18
روز به روز نازتر میشه این گل پسر...
از طرف ما ببوسینش...


مرررررررررررررررررسی خاله جووووون
مامان آروین
13 مرداد 92 15:37
سلام به روی ماه مامانی فاطمه مهربون و آقا بهراد نازنینم
الهی عزیزم خیلی ناراحت شدم
ایشالله ایشالله که دیگه از این جور اتفاقها برات نیفته و همیشه خندون و سلامت ببینیمت
مامان جونی سالروز ازدواجتونو بهتون تبریک میگم . همیشه خوش و خرم باشید و زندگی به کامتون خوش و شیرین

ممنونم دوست خوب و مهربوووووووونم
الان میایم پیشتون

عشق یعنی...
28 مرداد 92 18:50
سالگرد ازدواج ما هم 5/5/91


چه با مزه .........