بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

آغاز اردیبهشت و سفر به اصفهان

1394/2/8 11:21
975 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به یکی یکدونه ی خودم که این روزا با شیرین زبونی هاش و اصطلاحاتی که بکار می بره حســـــابی دل آدم رو می بره ....

این روزا هوا عاااالی شده و کار وروجک من این شده که الکسش که همون دوچرخه بره حیاط و باهاش بازی کنه و حسابی کیف کنه....

یه مدتی بود که من و بابائی دلمون می خواست بریم اصفحان و چند بار خواستیم برنامه ریزی کنیم اما نشد تا این که اواحر فروردین تصمیم گرفتیم رزرو کنیم تا اردیبهشت که فصل گل و زیبائیه بریم اصفهان البته همراه با بابا و مامان بابائی و عمو حمید که اینبار موفق شدیم و اول اردیبهشت راهی اصفهان شدیم یک شب تهران موندیم و صبح روز دوم حرکت کردیم صبحانه رو در شهر قم خوردیم  و یه زبارت کوچولو کردیم و ساعت 1:30 به شهر زیبای اصفهان رسیدیم و اینجوری سفر ما شروع شد .هتلمون هم هتل کوثر اصفهان بود کنار  سی و سه پل بود ویوی بسیار زیبایی داشت

اینم سی و سه پل اصفهان که تو این فصل آب رو باز کرده بودن واقعا زیبا بود   

اینم پسر زیبای من روی سی و سه پل اصفهان 

اینم اتاقمون در هتل کوثر

ویوی پنجره ی اتاقمون رو به باغ

ورودی باغ گلها که زیبایی وصف نشدنی داشت....

اینم وروجک من که کار این چند روزش این بود که تو باغ بدوئه دنبال کلاغ ها

0

بهراد من در باغ پروانه ها...

بهراد در باغ پرندگان

بیشترین جایی که تو دوست داشتی باغ پرندگان بود .وقتی اون همه پرنده رو دور و برت می دیدی کیف می کردی و دنبالشون می کردی تا بگیری

بهراد در حال دنبال کردن طاووس که واقعا خنده دار بود

این خونه های گلی رو خیلی کوچیک تو باغ پرندگان اجرا کرده بودن و تو هم انقدر خوشت اومد که می گفتی اینجا خونه ی منه من اینجا می مونم

باغ هشت بهشت و بهراد در حال دنبال کردن پرنده ها....

این چند روز جوری شادی می کردی و این طرف و اون طرف می دوئیدی که چشمات از شادی برق می زد و این همون لحظه ای بود که من بهش می گم بهترین لحظه ی زندگی ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)