تولد خاله بهار و سینا جون
آرام بخوان چون آهسته نوشتم ، بی پروا بخوان چون از خود نوشتم ، نزدیک کسی نخوان چون تنها نوشتم و از دل بخوان چون با دل نوشتم دوستت دارم وااااااااااای که هفته ها چه زود می گذره و ما ازش غافلیم و تا چشم به هم می زنیم یه روز دیگه و یه هفته ی دیگه و یه ماه دیگه گذشته و این هفته هم مثل هفته های دیگه به سرعت گذشت دوشنبه مامان اختر از مشهد اومد و ناهار اونجا بودیم 3شنبه بابائی مجید از ترکیه اومد ناهار اونجا بودیم چهارشنبه دوره فامیلی خونه دختر دائی راحله آمل دعوت بودیم پنجشنبه تولد خاله بهار و سینا بود و جمعه هم که خونه مامان اختر اینا بودیم و خلاصه سرمون خیلی شلوغ بود و کل...
نویسنده :
♥مامان فاطمه♥
11:00