بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

تولد خاله بهار و سینا جون

        آرام بخوان چون آهسته نوشتم ، بی پروا بخوان چون از خود نوشتم ، نزدیک کسی نخوان چون تنها نوشتم و از دل بخوان چون با دل نوشتم دوستت دارم وااااااااااای که هفته ها چه زود می گذره و ما ازش غافلیم و تا چشم به هم می زنیم یه روز دیگه و یه هفته ی دیگه و یه ماه دیگه گذشته و این هفته هم مثل هفته های دیگه به سرعت گذشت دوشنبه مامان اختر از مشهد اومد و ناهار اونجا بودیم 3شنبه بابائی مجید از ترکیه اومد ناهار اونجا بودیم چهارشنبه دوره فامیلی خونه دختر دائی راحله آمل دعوت بودیم پنجشنبه تولد خاله بهار و سینا بود و جمعه هم که خونه مامان اختر اینا بودیم و خلاصه سرمون خیلی شلوغ بود و کل...
10 خرداد 1393

Happy Fathers Day.

  باور کن ماه هاست زیباترین جملات را برای امروز کنارمی گذارم، اما امشب همه جملات را فراموش کرده ام، همینطور بی وزن و بی هوا آمدم بگویم .مردان زندگی من روزتان مبارک..............         ...
4 خرداد 1393

25ماهگی ماه من...

سلام به شیرمرد کوچولوی خودم که روز به روز داره آقاتر میشه و جیگرتر ...اول از همه با تاخیر 25ماهگیت مبارک عزیز دلم این روزا یه کمی سرم شلوغ بود و فرصت نکردم بیام و بنویسم و وقتایی هم که میام انقدر شیرین زبونی هات زیاد شده که نمی دونم کدومش رو برات بگم عزیـــــــــــــــــــــز دلم. از حرف زدنات بگم که قبلا با اصطلاحات خودت بیان می کردی ولی 2ماهی میشه که همه چیز رو می خوای درست عین خودش بیان کنی و بدون اشکال بگی و یه چیز خیلی با مزه که وقتی هر بار میگی کلی می خندیم صدا کردن بابائی که وقتی هر دوتا بابا مجیدها یه جا هستن به بابای خودت میگی مجید یا اینکه همه چیز رو می خوای سوالی بیان کنی مثلا میگی: وقتی پیشی می بینی میگی: pishiyeeeee? ...
1 خرداد 1393

سالگرد عقدمون مبارک

  10 اردیبهشت سالگرد عقد من و بابائی بود و این گل خوشگل رو هم به همین مناسبت برام خرید والهی که سایه اش همیشه روی سرمون باشه و هر سال این روز قشنگ رو با هم جشن بگیریم... اینجا هم نمایندگی آدیداسه که اومدیم برات کفش بخریم شما عاشق این موتوره شدی و به جای کفش موتور رو پسندیدی....(قربون اون ژست گرفتنت) اینجا خاله نفیسه سر پسرم شال کرده و بهراد منو بهناز کرده البته اونم بدش نیومده اینم مدل لیمو خوردن پسر من که خیلی دوست داره و تازه به لیمو میگه "میمو"و این میوه رو خیلی دوست داره ...
15 ارديبهشت 1393

تولد تولد تولد 2سالگیت مبارک

    سلام به پسر ٢ساله ی خودم قربـــــــــــــــــونت بشم الهـــــــــی که٢ساله شدی ... امسال با چند روز تاخیر تولدت رو گرفتم و کلی مهمون دعوت کردم و حســــــابی از پا در اومدم اما خوشحالم که این کارو کردم و کلی هم خوش گذروندیم و حالا از تو بگم که این چند وقت همش دوست داشتی شمع فوت کنی و می گفتی تبلده تبلده (قربـــــــــون اون تبلد گفتنت)و خلاصه این که صبح رو تولدت چون کارام زیاد بود فرستادمت خونه مامانی مژگان اینا تا هم اونجا استراحت کنی هم اینکه برات سوپرایزی باشه که همین طور هم شد که وقتی با مامانی و خاله جونات اومدی و خونه رو با اون همه تزئین و بادکنک دیدی کلی ذوق زده شدی و همش می خندیدی و این طرف و اون طر...
15 ارديبهشت 1393