کارآموزی آقای پدر
امروز طبق معمول همیشه بردیمت آب بازی گذاشتیمت تو وان تا یکمی بازی کنی تا بعد بازی بشوریمت تا گل تر بشی اخه امروز غروب میخوای بری پیش زهرا ناز عزیز..
تا من گذاشتمت تو وان بابائی گفت: امروز من می خوام با پسرم آب بازی کنم و حمومش کنم منم قبول کردم و تو کار پدر و پسر نخواستم دخالت کنم و قول دادم که فقط نظارت کنم خوب بود بابائی خیلی ماهرانه و خوب حمامت کرد بعد اوردیمت بیرون و قرار شد پوشک و لباست رو تنت کنه اما تو این قسمت زیاد وارد نبود حالا عکسا رو ببینید قضاوت کنید:
اینجا یه صحنه ی جالب از عطسه کردن پسرک منه که خیلی با مزه شده:
عافیت باشی عززززییییییییزم........
تو این ماه پسرک من میتونه اجسام رو با دستای کوچولوش بگیره و از اونجائی که دوست داره همه چیز رو بخوره سریع اون جسم رو به سمت دهنش هدایت می کنه:
قربونت بشه مامان عششششششششششششقم.....
انشاالله همیشه شاد باشی و بخندی عزیز ماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااادر.................