بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

کارآموزی آقای پدر

1391/5/9 18:57
453 بازدید
اشتراک گذاری

امروز طبق معمول همیشه بردیمت آب بازی گذاشتیمت تو وان تا یکمی بازی کنی تا بعد بازی بشوریمت تا گل تر بشی اخه امروز غروب میخوای بری پیش زهرا ناز عزیز..

 

تا من گذاشتمت تو وان بابائی گفت: امروز من می خوام با پسرم آب بازی کنم و حمومش کنم منم قبول کردم و تو کار پدر و پسر نخواستم دخالت کنم و قول دادم که فقط نظارت کنم خوب بود بابائی خیلی ماهرانه و خوب حمامت کرد بعد اوردیمت بیرون و قرار شد پوشک و لباست رو تنت کنه اما تو این قسمت زیاد وارد نبود حالا عکسا رو ببینید قضاوت کنید:

 

اینجا یه صحنه ی جالب از عطسه کردن پسرک منه که خیلی با مزه شده:

عافیت باشی عززززییییییییزم........

تو این ماه پسرک من میتونه اجسام رو با دستای کوچولوش بگیره و از اونجائی که دوست داره همه چیز رو بخوره سریع اون جسم رو به سمت دهنش هدایت می کنه:

قربونت بشه مامان عششششششششششششقم.....

انشاالله همیشه شاد باشی و بخندی عزیز ماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااادر.................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ترکان
28 تیر 91 12:07
وااااااااااای چه عکسای قشنگی دستت بابا جونت درد نکنه که هم حمومت کرده و هم لباس تنت کرده دست مامان جونت درد نکنه که این عکسای قشنگو گرفته که ما هم ببینیمت بهراد جون ماشالا لپ درآوردیاااااااا[بوسه][بوسه] ایشالا همیشه سالم و تندرست باشی راستی کامنت دونب بلاگفاتون برام باز نشد مجبور شدم بیام اینجا
مامان یاشار
28 تیر 91 13:59
الهی خاله فدات شه. دلم برات شده بود یه ذره عشقم. قربون اون نگاهات بشم من بچه مگه اینقدر خوردنی میشه آخه قربون اون لبخندت بشم من عزیز دلمهزار تا بوس فقط مال خودت غروبی هم که میری مهمونی خیلی بهت خوش بگذره گل من. راستی فاطمه جون هر کار کردم نتونستم تو بلاگفای بهرادم نظر بزارم هی خطا میداد نمیدونم چرا؟


سلام عزیزم خدا نکنه خاله جون مهربون .عیبی نداره بعضی اوقات این طوری میشه هر موقع مشکل داشت اینجا پیام بزار