اولین عید غدیر.....
بهراد مامان عیدت مباااااااااارک
امروز عید غدیر بود و وقت عید دیدنی رفتن و عیدی گرفتن و من از صبح با سر و صدای شما و بابائی بیدار شدم و بعد شما رو واسه رفتن به مهمونی حمام کردم بعد پوشیدن لباس نو و سشوار مو حاضر شدی تا عید دیدنی رو آغاز کنیم و اول از همه خونه ی خاله ی بابائی رفتیم که تازه از کربلا اومده بودن و شوهر خاله ی بابائی هم سید بود و اولین عیدی رو از ایشون گرفتید که دستشون درد نکنه مامان اختر و بابا حسن هم اونجا بودن و کلی با تیپ جدید شما حال کردن و قربون صدقت رفتن آخه عین آقا ها لباس پوشیده بودی البته شما همیشه آقاااااااااااااااااااااییییییییییییییی..........(عاشق این عکس اولی هستم)
بعد اونجا برای ناهار رفتیم خونه ی عمه ی مامانی چون عزیز جوووون مامانی سید بود و رفته بود خونه ی عمه برای همین همه اونجا بودن و جای مامان مژگان و بابا مجید حساااابی خالی بود و دست عزیز جوووووووووووون هم درد نکنه از بابت عیدی و ایشاالله سایه اش سال های سال رو سرمون باشه و شب هم با مامان اختر وبابا حسن و عمو جون ها رفتیم خونه ی عموی بابائی که تا دیر وقت اونجا بودیم و کلی خوش گذشت ..........
اینم عکس شما وقتی داشتی با بابا حسن رو زمین بازی می کردی و کلی ذوق می کردی و می خندیدی و همه با خندیدنت شاد شدن آخه شما اولین نوه ی کل خانواده هستید واسه همینم عزیز دردونه اید قربوووووووووووووووون اون خنده هات بشم مااااااااااااااااااااااادر ...........
و در آخر رو نماییییییییییییی از عیدی های شما در اولین غدیر.............