ماهگرد7
و پایان ۷ماهگی عشق مامان
باورم نمیشه که این ماه هم گذشت و تو یک ماه دیگه بزرگتر شدی عزززززززییییییییز ماااااااااادر ......
امروز ۱۷ آبان بود مثل هر ماه ماهگرد تولد تو و شما ٧ماهگی رو به لطف خدا به پایان رسوندی و ٨ماهگی رو آغاز کردی و ما مثل همیشه هر ماه یه جشن کوچولو برای یادبود چنین روز قشنگی می گیریم و البته با فرق اینکه این ماه این روز زیبا مصادف شد با تولد ۵۰سالگی عموی بابائی (عمو شاهپور) برای همین امروز رفتیم تا برای عمو جوووووون کادوی تولد بخریم و کلی تو فروشگاه ها گشتیم و بالاخره موفق شدیم بعدشم رفتیم تو پارک مجموعه تجاری پرشیا و یه کمی بازی کردیم تو هم کلی ذوق کردی و خوشت اومده بود آخه اولین بار بود سرسره سوار شدی تازه ماشین سواری هم کردی ....... و بعد کلی خستگی ۳ تائی رفتیم کافی شاپ تا یه چیزی بخوریم و یه خستگی در کنیم البته اینجا هم واسه شما چیزی نداشت و شما شیرتون رو میل کردید.........
خلاصه شب هم کلی خوش تیپ کردی و ۳تائی رفتیم خونه عمو اینا و خیییییییلی خوش گذشت و همه اونجا به نوبت شما رو بغل می کردن و کلی ابراز وجوووووود چون همه با دیدن تیپ جدید شما هلاک شدن و موقع برگشت هم تاکید داشتند که اسپند فراموش نشه..........
البته حق هم داشتن چون من و بابائی هم جزو همون دسته بودیم....
خوش تیپیه و هزار دردسر...........
اینم عکس های تولد عمو جون تولد ٥٠سالگیتون مبااااارک