6ماهگی

سلام عزیز مامان

الهی مامانی قربون صدای قلبت بشه که انقده خوشگل می زنه ...

امروز شنبه ۹۰.۱۰.۱۰ بود و شما در هفته ۲۵هستید و نوبت معاینه سلامت شما تو ۶ماهگی.....

اول از همه بگم که منو بابائی انقده دلمون تنگ شده بود که با اون که ساعت ۲ بعد از ظهر نوبت داشتیم اما ساعت ۱ اونجا بودیم و در مطب بسته بود و ما انقدر تو ماشین نشستیم تا خانم دکتر بیاد و من اولین نفری بودم که معاینه شدم .

خلاصه اینکه مثل همیشه خانم دکتر فشار منو گرفت و فشارم ۱۰.۵ بود علائم این ماهم رو پرسید معاینم کرد و گفت اندازه ی پسریت طبیعی و خوبه منم بعدش  منتظر بودم که مثل همیشه سنو کنه تا مامانی اون روی ماهت رو ببینه اما خانم دکتر گفت که این ماه لازم نیست اما صدای قلبت رو برام گذاشت که تو اون لحظه  صورتم دیدنی بود انقده ذوق کرده بودم که اصلا حد نداشت انقدر خوشگل می زد که دلم نمی خواست تموم بشه و گفت که ریتم قلبش هم منظم و منم مثل همیشه خدارو صد هزار مرتبه شکر کردم و از خانم دکتر تاریخ زایمانم رو پرسیدم و گفت ۹۱.۰۱.۳۱ البته طبیعی اما سزارین میشه اواسط فروردین که تاریخ دقیقش بستگی به شرایط جنین داره که همون موقع مشخص میشه و واسه آخر این ماه برام آزمایش قند بارداری نوشت ...

بعدشم که اومدم بیرون دوباره همه این ها رو واسه بابائی تعریف کردم  بابائی هم مامانی و پسری رو برد  اکبرجوجه بابل مهمون کرد تا به سلامتی یکی یک دونش یه جشن ۲ نفره گرفته باشه البته معذرت می خوام ۳نفره .انشاالله دفعه بعد با پسریمون میریم........

ماه آینده همین موقع نوبت داریم یعنی ۹۰.۱۱.۱۰ ساعت ۲ بعد از ظهر.

راستی پسرکم امشب سال نو میلادی کریسمس مبارک منو بابائی برات کادو خریدیم که بعدا می بینی که چقدر خوشگل.....

می خوام بگم لحظه لحظه های این دوران رو دوست دارم چون از ثانیه به ثانیش لذت می برم و انتظار می کشم و این شیرین ترین انتظار...............

عاشقانه می پرستمت و منتظرت هستم......