بهراد و آخرین روزهای سال...
سلام به همه ی دوستای خوووووووووووووووووبم که می دونم آخر سالی سر همتون حسابی شلوغه و درگیر کارهائید مثل خودمالبته من به دلیل داشتن اسباب کشی کارام تقریبا تموم شده و با یک تیر ٢نشون زدم و الان خیلیییییییییییییییییییییی خوشحالم ......
از وروجکم بگم که روز به روز داره وروجک تر میشی و حسابی مارو دنبال خودت می دوونی و یک لحظه هم استراحت نمی کنی به همه چیز دست میزنی و تیکه کلام ما این روزها شده (بهراااااااااااااد دست نزن -مامان جان دست نزن) تا این هفته ی پیش در جواب به مامانی مژگان گفتی:" دت نزن" یعنی همون دست نزن خودمون که اون لحظه همه از تعجب دهنمون وااا موند خدائیش....البته الان دیگه به طور حرفه ای روزی چند بار میگی ....
دیگه تو این ماه یکی از شیرین کاری هات این شده که گاز بگیری همه رو و ما هم فرار کنیم از دست اینکه دیگه چون کلاست بالاست روروئک سوار نمی شی و برای همین هم بابائی روروئکت رو واکر کرد تا از حالت دومش استفاده کنی یکمی بیشتر راه بری آخه از اون موقع که چهار دست و پا رفتن رو یاد گرفتی یکمی تو راه رفتن تنبل شده بودی اما الان از واکر خوشت اومد بیشتر راه میری. وقتی گوشی میدم دستت میگم به خاله نفیسه زنگ بزن گوشی رو می بری سمت گوشت و به زبون خودت حرف می زنی......
اینم عکس این روزهات که موهات بلند و شبیهه دخترا شدی و بابائی میگه دوست دارم و اجازه نمیده که موهات رو کوتاه کنیم. اینجا هم داری عمو پورنگ نگاه می کنی و حسابی خوشت اومده.......
عااااااااااشقتم پسر وروجک من و حتی شیطونی هات رو هم دوست دارم عشقم: