فعالیت های 15 ماهگی بهراد من...

سلام به یکس یه دونه ی خودم که این روزا همش دلش می خواد باهاش بازی کنم و تمام هواسم به اون باشه چند روز پیش با هم رفتیم دوره ی بچه های دانشگاه که این دفعه هم نوبت خاله پگاه بود و هم اینکه تولدش بود و همه ی ما رو ناهار دعوت کرده بود و خلاصه اینکه دور هم بودیم و مثل هر ماه کلی خوش گذروندیم این دفعه خاله الناز هم بهمون اضافه شده و قراره دفعه دیگه بریم خونه ی خاله الناز شما هم با آقا کیان 2تا مرد مجلسید که قراره در آینده که کیان جوووون بزرگ تر شد با هم دیگه بترکونید مامان جووووون و حالا فعالیت های این ماه که زیباترین قسمت پست امروزمونه :

عاشق بازی کردن با آی پدی و لحظه ای نیست که ما بخوایم 2دقیقه بریم نت و تو برای اون گریه نکنی

تا می بینی میگی بده به من و برای همین هم بغلت می کنم و برنامه ی مورد علاقت که معرفی حیوانات به زبان انگلیسی و بعد در آوردن صدای اون هاست رو برات می ذارم برای همین هم تا میگم :

مامان:ببئی میگه؟ 

بهراد: ب ب

مامان:پیشی میگه ؟

بهراد: میو میو (وااااای اگه بدونی چقدر ملوس میشی وقتی میو میو می کنی)

مامان:هاپو چی میگه؟

بهراد: هاپ هاپ

حالا قیافه ی من بعد صدا در آوردنت  

نمی دونم چرا وقتی جایی تنها میشی می ترسی می دوئی سمتم و می گی "ماما هاپو"

تا میای بغلم صورتت رو می مالی به صورتم و عین پیشی خودت رو لوس می کنی

وقتی میگم مامی بوسم کن لبات رو می چسبونی به صورتم زبون می زنی خب بوس کردن پسر لوس من این مدلیه دیگه

تا موس کامپیوتر تلفن موبایل کنترل جارو شارژری می بینی باهاش صدای ماشین در میاری و باهاش ماشین بازی می کنی

و با فندک و برس تفنگ بازی می کنی و صدای تفنگ در میاری و این برام خیلی جالبه

خلاصه این که با وسایل خونه بیشتر از اسباب بازی هات حال می کنی

تا جیش می زنی می گم مامی بریم حمام بشورمت . حالا شما سریع میری جلو در حمام میگی آب باجی یعنی همون( آب بازی خودمون)

اینم چند تا عکس از این چند روز: