وروجک 18ماهه ی من
بازم اومدم برای ثبت یه روز دیگه و یه خرابکاری دیگه امروز صبح برات تخم مرغ با کره نیمرو کردم و برات آوردم و نوش جان کردی اما آخرای صبحونت بود که مامانی مژگان زنگ زد و داشت باهام حرف می زد که دیدم بله با جفت دستات رفتی تو ظرف و بعدم والیدی به صورتت و داری مثلا صورت می شوری و حالا منم صدا می کنی که تشویقت کنم و اینجوری شد که زود تلفن رو قطع کردم مستقیم بردمت حموم تو هم که از خدات بود و رفتی تو استخر آب گرمت و حسااابی کیف کردی و منم برات آب میوه آوردم تا بیشتر کیف کنی
بعد حمام هم عین یه دسته گل شدی سرحال سرحال صدام کردی که بیام تو اتاقت و باهات بازی کنم و بعد هم دوتایی با هم کلی بازی کردیم کلی چیز یادت دادم حلقه بازی کردیم زنجیره ی هوش یادت دادم پازل و ....
بعد بازی هم حسااااابی خسته شدی و پتوی عزیزت رو بغل کردی و اومدی بیرون تا برات شیر درست کنم و این بین کمی هم کارتون مورد علاقه ی خودت رو نیگا کردی ولی چون خیلی خوابت می اومد ترجیح دادی بری لا لا کنی عزیز دلم (خوب بخوابی خوشگل مامان)
عاااااشقتم