سفرنامه ی تهران و کرج در 18ماهگی
ما اومدییییییییییییییییییییییییییییم
این چند رو یه مسافرت کوتاه بود به تهران و کرج خونه ی خاله های مامانی قضیه از این قرار بود که سه شنبه من و بابائی و پسر کوچولومون حرکت کردیم به سمت تهران خونه ی خاله شیرین (خاله ی مامانی )چون همه اونجا جمع بودن و فقط ما کم بودیم که بهشون پیوستیم و ١روز اونجا بودیم و بعد به اتفاق دسته جمعی به سمت کرج ویلای خاله مریم اینا(خاله ی مامانی)حرکت کردیم که البته تو جاده چالوس ١٥ کیلومتری کرج رفتیم واااااااااااای جاتون خالی که حساااابی خوش گذشت و این ٣روز به اندازه ی ٣٠ روز بهمون خوش گذشت هم به وروجک من :
اینجا هم خوشگل من یه دوچرخه اندازه ی خودش پیدا کرد و داره دوچرخه سواری می کنه جالب اینجا بود که موقع دوچرخه سواری خیلی جدی بودیو با مزه شده بودی الانم که دارم عکس ها رو می زارم می خوام قشنگ بخوووووووووووووورمت:
اینجا هم از پیشی خوشت اومده بود و پیشی بدبخت رو فشارش می دادی و اونم از دستت فرار می کرد و تو هم دنبالش:
وروجک من در حال تاب بازی:
و قسمت دوست داشتنی برای شما (آب بازی ) که یعنی ترکوووووووووووندیییییییییییییییی....
اینجا بعد یه صبحانه ی خوب بردمت پایین استخر اگه بدونی چه کیفی می کردی البته فکر کنم تصاویر گویا باشه.....
اینجا هم داری بازم دنبال پیشی می گردی که چنگش بگیری اما پیداش نمی کنی ...
و اینجا که جای لواشک ها رو کشف کردی و داری می دوئی به سمتش و منم صدا می کنی که بیام کمکت...
خیلی باحال بود داری سینی لواشک رو می گیری فرار می کنی یعنی ترکیدیم از خنده
و بازم اینبار تولد داشتیم تولد سارا (دختر خاله ی مامانی) به قول تو "آرا" تولدت مبااارک عزیزم
و در آخر وروجک من که عاشق دمپایی هاشه و خیلیییییی دوسشوووون داره