بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 30 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

روز جهانی حضرت علی اصـــغر و 20ماهگی

صدای لالایی می‏آید: صدای لای لای علی اصغر… لای لای گل پَر پَر… بخواب مادر بخواب مادر… دیروز روز جهانی ٦ماهه ی کربلا بود و منم تورو نذر این ٦ماهه کردم که سالم به دنیا بیای و هر سال بهش قول دادم تو این روز ببرمت تو این جمع قشنگ و نذری پخش کنم و امســــــــال هم خدا بار دیگه این سعادت رو نصیب ما کرد و با هم بعد ناهار با مامان اختر و زن عمو مریم رفتیم مسجد جامع شهر تو هم مثل ســـال گذشته اون لباس خوشگلت رو تنت کردی و خیلی آقا بودی و اصلا اذیتم نکردی و اونجا دوست داشتی با بچه ها بازی کنی و اونجا یه ماشین کوچولو قرمز بهت هدیه دادن و تو هم کلی ذوق کردی و خوشحال شدی و آخر مجلس هم نذری ها رو پخش کردم و خانمی رو دیدم که اومد و گفت پارسال تو ای...
12 آذر 1392

فعالیت های 20ماهگی بهراد من

وای که دلم قدر یه دنیــــــــــــــــــــــــــــا براتون تنگ شده و بود و این روزها شدیدا درگیر مسائل مختلف خوب بد بودیم مهمونی رفتن و مهمونی دادن و مریض شدن بهراد و ....خلاصه اینکه همه ی اینا دست به دست هم داد تا ما تو این چند روز پست جدید نذاریم و اینم بگم که خودم کلی عذاب وجدان داشتم واسه این تاخیر بزرگ و ممنونم از دوستای گلم که جویای احوالمون شدن غیبت من باعث نگرانیشون شد  و حالا آقا بهراد ٢٠ماهه ی مامان: عاشق فوتبال بازی کردن که این روزا واقعا داره تو این بازی حرفه ای میشه و خیلی جالب که حتی برگردون هم می زنه و تو خونه و هر جای دیگه دنبال توپ های خودشه و به توپ همون توپ میگه.... عاشق دستگاه تن...
12 آذر 1392

فعالیت های 20ماهگی بهراد من

وای که دلم قدر یه دنیــــــــــــــــــــــــــــا براتون تنگ شده و بود و این روزها شدیدا درگیر مسائل مختلف خوب بد بودیم مهمونی رفتن و مهمونی دادن و مریض شدن بهراد و ....خلاصه اینکه همه ی اینا دست به دست هم داد تا ما تو این چند روز پست جدید نذاریم و اینم بگم که خودم کلی عذاب وجدان داشتم واسه این داخیر بزرگ و ممنونم از دوستای گلم که غیبت من باعث نگرانیشون شد و جویای احوالمون شدن و حالا آقا بهراد ٢٠ماهه ی مامان: عاشق فوتبال بازی کردن که این روزا واقعا داره تو این بازی حرفه ای میشه و خیلی جالب که حتی برگردون هم می زنه و تو خونه و هر جای دیگه دنبال توپ های خودشه و به توپ همون توپ میگه.... عاشق دستگاه...
5 آذر 1392

روز جهانی حضرت علی اصـــغر

صدای لالایی می‏آید: صدای لای لای علی اصغر… لای لای گل پَر پَر… بخواب مادر بخواب مادر… دیروز روز جهانی ٦ماهه ی کربلا بود و منم تورو نذر این ٦ماهه کردم و هر سال بهش قول دادم تو این روز ببرمت تو این جمع قشنگ و نذری پخش کنم و امســــــــال هم خدا بار دیگه این سعادت رو نصیب ما کرد و با هم بعد ناهار با مامان اختر و زن عمو مریم رفتیم مسجد جامع شهر تو هم مثل ســـال گذشته اون لباس خوشگلت رو تنت کردی و خیلی آقا بودی و اصلا اذیتم نکردی و اونجا دوست داشتی با بچه ها بازی کنی و اونجا یه ماشین کوچولو قرمز بهت هدیه دادن و تو هم کلی ذوق کردی و خوشحال شدی و آخر مجلس هم نذری ها رو پخش کردم و خانمی رو دیدم که اومد و گفت پ...
18 آبان 1392

ای همه ی وجودم.....

مثل ساحل آرام باش تا دیگران مثل دریا، بی قرارت باشند ... ای همه ی وجودم همانند دریا بی قرارتم این عکس ها هم واسه صبح امروز که صبحانه سه تایی رفتیم دریا خیلی قشنگ بود توئم کلی ذوق کرده بودی تازه اسب هم دیدی و تا دیدیش صداش رو گفتی (قربون پسر باهوش خودم بشم الهی )آقاهه هم دید که ذوق کردی گفت که بیاریم سوارت کنیم ولی تا سوار شدی ترسیدی گفتی که بغلت کنیم الان هم عین فرشته ها تو تختت خوابیدی و من دارم به تو فکر می کنم و از تو برات می نویسم و همین موقع هاست که دلم برات یه ذره میشه... ...
12 آبان 1392

عید ولایت مبارک بزرگمرد من...

          بزرگمرد کوچک من عیدت مبارک دوستای گلم سلام عید همتون مبارک و امسال عید غدیر مثل سال قبل کلی عید دیدنی رفتیم و عیدی گرفتیم جمعه هم با بابا حسن اینا و عمو محمود اینا و عمه ناهید جون و امیرمحمد رفتیم باغ و کلی خوش گذشت و کلی با امیر محمد بازی کردی و همش صداش می کردی "امی ممد" قربوووون اون صدا کردنت حالا بفرمائید عکس: اینم یه عیدی کوچولو که منو بابائی برات گرفتیم... اگه ریا نباشه اینا هنر های بنده ی حقیر که برای عید غدیر درست کردم قربون لپای گل افتادت بشه مادر فعالیت١٩ماهگی: عاشق بازی کردنی اونم اگه فوتبال باشه یه...
5 آبان 1392

تولد آروین اسفنجی.....

                                                            تولدت مبارک آروین جان سلام به وروجک خودم اینبار اومدم تا خاطره ی اولین قرار وبلاگیت که البته روز تولد دوست جونت هم مصادف شد رو ثبت کنم: قضیه از این قرار بود که من و خاله نسیم بعد دیدارمون تو آتلیه قرار بود همو ببینیم شما 2تا وروجک رو با هم بیشتر آشنا کنیم که نمی دونم چرا هر دفع...
29 مهر 1392