بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

سومین سالگرد عروسی مامان و بابا

    همسر خوبم با وجود پر مهرت و نگاه گرمت دنیایی از پاکی و صفا برایم به ارمغان آوردی خوب من برای توصیف مهربانی‌هایت واژه‌ها یاری نمی‌ دهند ، چرا که تو خود قاموس مهربانی هستی و من خوشحالم که سالی دیگر بر عمر زندگی مشترکمان افزوده شد … عزیز دلم 89.05.05 سالگرد عروسی من و بابائی بود و حالا دومین سالیه که این روز قشنگ رو داریم با تو فرشته ی کوچولومون جشن می گیریم و امسال تصمیم گرفتیم برای تو هم هدیه بگیریم اینم هدیه ی آقا بهراد هدیه ی بابائی هم بعدا می فهمید....... و دیگه اینکه فعالیت های شما تو این ماه که فوق العاده شدی : عاشق میوه ای مخصوصا شلیل و سیب خیلی دوست داری ...
9 مرداد 1392

آی بازی بازی بازی...

سلام وروجک قشنگ من چند روزه که  مریض شدی و شدیدا تب می کنی برای همین هم من و بابائی ٢روز پیش بردیمت پیش دکترت آقای معتمدی که ایشون معاینت کردن و گفتن که ٣٨درجه تب داری و گلوت ملتحب و درد می کنه و این بیماری ویروسیه و بین بچه ها خیلی شایع شده و ٣روز طول میکشه و امروز سومین روزه و کمی بهتری الهی بمیرم برات خیلی اذیت شدی و اصلا دارو دوست نداری و به هزار بدبختی بهت دارو میدیم و خیلی بی اشتها شدی خدا کنه زود تر خوب شی و تبت پایین بیاد عزیز دلم... امروز صبح بعد٣روز یکمی بهتر شدی صدام کردی بیام تو اتاقت باهات بازی کنم و با هم پازل چوبی بازی کردیم تانکت رو که تو ویتریت اسباب بازی هات بود خواستی برات در اوردم و بعد هم خونه بازی کرد...
1 مرداد 1392

بهانه ای برای با تو بودن...

سلام به مرد کوچک خودم که هر روز برات هزاران آرزو داریم و از ثانیه به ثانیه با تو بودن داریم لذت می بریم و بزرگ شدنت رو دارم به عینه می بینیم و چقدر لذت بخشه به اندازه ای که فکر نکنم بالاتر از این لذتی برای من و بابائی وجود داشته باشه ... کلماتی که بتونه عشق مارو به تو وصف کنه انقدر بزرگه که نه به اندازه ی زبان ماست نه به اندازه ی این صفحه ی وبلاگه که بشه تایپش کرد فقط فقط تو قلب ماست.... بهرادم عمرم زندگیم دوستت دارم و همیشه سعی کردم برات بهترین باشم نمی دونم تا  چقدر موفق بودم اما اینو می دونم که با تمام عشقی که بهت دارم برات تلاش می کنم امروز وقتی خواب بودی بهت نگاه می کردم و لذت می بردم از این که خدای مهربون تو فر...
29 تير 1392

صبحانه با تم بهراد

امروز تصمیم گرفتم صبحانه رو به یک شکل دیگه ای برات سروکنم که برات جذاب باشه و یه تنوعی برات بشه عزیز دلم برای همین هم برات سیب زمینی با کره سرخ کردم و یه شربت خوشمزه ای برات درست کردم با تم خودت برات آوردم که فکر کنم خوشت اومده بود   قربون مهربونیت بشم الهی که داری به من تعارف می کنی......عشق منی نوش جووووونت عزیز دلم....... ...
25 تير 1392

روزهای قشنگ تابستانی بهراد

پسر کوچولوی من داری قشنگترین روز هات رو تجربه می کنی و کلی شیطونی می کنی عزیزم تا میریم خونه مامانی مژگان دوست داری بری حیاط کلی بازی کنی ما هم مجبور میشیم با زبون روزه به علایقت تن بدیم امروز کلی با هم تو حیاط توپ بازی کردیم  به علاوه ی آب بازی. البته نا گفته نمونه که خودمم کلی کیف کردم از رانندگی کردنات بگم که عاشق ماشین سواری هستی تو خونه بیشتر بازی هات با ماشین اینم نمونش: 0 یکی از کارهای جدیدت بالارفتن از هر جائیه حالا می تونه از مبل یا از میز وسط تو خونه باشه تازه بعد بالارفتن کلی هم به خودت افتخار  می کنی... ...
23 تير 1392

16ماهگیت مبارک

١٦ماهگیت مبارک عزیز دلم بازم ماه دیگه ای گذشت و تو ١ماه بزرگتر شدی البته این ماه پر از اتفاقات خوب بود و با اومدن مسافرانمون کلی سوغاتی گرفتی و خوش گذروندی . جشن تولدت رو داشتیم که اونجا هم کلی کادو گرفتی و خلاصه این ماه کلی حال کردی و امروز که ماهگردت بود مثل روال هر روز بعد بیدار شدن یه صبحانه ی خوب بهت دادم و بعد هم مثل همیشه وروجک بازی البته همراه با من که تقریبا این شده کار هر روزم که باهات میام تو اتاقت و عین بچه ها باهات بازی می کنم دالی بازی ماشین بازی نقاشی شعر خوندن اسباب بازی روشن و خاموش کردن آوردن اسباب بازی ها از ارتفاع بهه پاییو و کلی کارای دیگه بعد اون هم نوبت میرسه به آب بازی تو حمام که به طور مثال روزی ٢بار این اتفاق...
23 تير 1392