بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

بالاخره پسرم به مامانش اعلان وجود کرد

1390/9/11 22:24
340 بازدید
اشتراک گذاری

 


                           

 

 

سلام فرشته ی کوچولوی من

بالاخره پسری مامان با پاهای کوچولوش به مامانیش ثابت کرد که مامانی من دارم روز به روز بزرگتر میشم تا به همین زودی ها بپرم تو بغلت....................

امروز جمعه آخرین روز از هفته ۲۰بارداریم بود ۷ محرم روز علی اصغر بود یعنی روز شیر خواره ی امام حسین(ع) ما ناهار خونه مامان بزرگ و بابا بزرگ بودیم ساعت ۳ رفتم خونه اون مامان بزرگ یعنی خونه مامانی مژگان خلاصه ساعت ۳:۳۰ رفتیم مسجد جامعه تا توی مراسم شیر خواره ها شرکت کنم...

قوربون امام حسین برم مراسم انقدر با شکوه و زیبا بود که همون جا نیت کردم که انشاالله  سال آینده تو همین مراسم تن پسرم لباس سبز بپوشونم و شرکت کنم

همین طور که داشتم به این موضوع فکر می کردم یهو یه چیزی مثل نبض رو چندین بار تو پهلوی راستم حس کردم  همون جا از خوشحالی خشکم زد وخدا رو شکر کردم  که تو همچین جایی و همچین روزی این اتفاق افتاد و این اتفاق زیبا دقیقا ساعت ۳:۴۵ بعد از ظهر اتفاق افتاد و این اتفاق جزو زیبا ترین اتفاق های زندگیم می دونم قشنگم

شب که بابائی رو دیدم براش تعریف کردم اگه بدونی که چقدر خوشحال بود و همش میگه کاش اون لحظه من بودم...............

و منتظر که یه بار دیگه اتفاق بیفته و اونم باشه....

 

                          

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)