بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

دلتنگی و سرماخوردگی وروجک من...

1391/7/30 14:02
312 بازدید
اشتراک گذاری

الان ۵روزی میشه که مامانی و بابائی رفتن حج و ما یک دنیا دلتنگشون هستیم مخصوصا خاله نفیسه که این روزها خیلی بی قراره......

 

اما ما سعی می کنیم تنهاش نذاریم سرش رو گرم کنیم که کمتر دوری مامانی رو حس کنه...و فردا  قراره آش پشت پا براشون بپزیم..............زبانکده محصل

و از وروجکم بگم که سرما خورده: خدا رو شکر اصلا تب نکردی مامانی اما روزای اول یکسره اتسه می کردی همراه با آبریزش شدید .آدم جیگرش کباب می شد وقتی می دیدت......

اما الان خدا رو صدهزار مرتبه شکر بهتری آبریزشت تقریبا قطع شده اما خاله آزاده رو حسابی مریض کردی

اینجا محو آکواریوم شدی عزییییییییییییییییییز دل ماااااااااادر:

دیروز بابائی کالسکه شما رو آورد تا ببینه می تونی راحت بشینی یا نه؟!

دیدیم بله کلی هم کیف می کنی توش ....

الهی بمیرم برات این روزها لثه هات ورم کرده و خیلی اذیتت می کنه و  اینجوری می خارونیش...

و دیگه اینکه الان شما دیگه می تونی خودت به تنهائی بشینی و به طور مسلط غلط بزنی  ......

پوشکت شماره ۴شده و ارتقاع پیدا کردی....

روزا کلی سر و صدا راه میندازی و خوشت میاد.....

و کلمه ای که خیلیییییییی به کار می بری وقتی ذوق می کنی (اووووووووووووووووووووووووو) که خییییلییی بامزه می گی البته همین کلمه رو تو شرایط مختلف با لهن های مختلف به کار میبری و وقتی میگی من و بابائی برات ضعف می کنیم...

و اینکه عاشق صندلی ریلکس خونه مامانی (مژگان)شدی و وقتی تابت میدم کلی می خندی و بعد همون جابه آکواریوم خیره میشی و تو بغلم می خوابی عزیییییزم.....زبانکده محصل

رااااااااستی بابائی امشب زنگ زد و گفت که خیییییلیییی دلش تنگ شده و دستور دادن که تا فردا عکسای جدیدش رو بزار تا ببینم....

بابائی و مامانی عزیز یه دنیا دوستون داریم و حسااااااااابی دلتنگیم و این پست رو به شما تقدیم می کنیم....

 

از طرف ما و همه ی دوستانی که التماس دعا دارن نائب الزیاره باشید....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)