بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

اولین عید عشق مادر....

1392/1/16 16:35
1,423 بازدید
اشتراک گذاری

بهار اومد و با خودش نوید شادی سرزندگی آورد اما با فرق اینکه امسال تورو در کنار خودمون داریم و این باعث شد که امسال عید یه رنگ و بوی دیگه داشته باشه چقدر زود گذشت و چقدر زیبا گذشت امسال .....

و بهار امسال نوید دیگه ای رو می رسونه و اونم یکساله شدن تو فرشته ی کوچولو.......

باورم نمیشه عزیزم که یکسال از اون روز زیبا میگذره یعنی یکسال از بودنت کنار ما یعنی یکسال خوشبخت تر شدن من و بابائی یعنی مرد شدن وروجکمون واااااااااااای که اصلا باورم نمیشه عزیز ماااااادر....

 

 

بهار اومد و با خودش نوید شادی سرزندگی آورد اما با فرق اینکه امسال تورو در کنار خودمون داریم و این باعث شد که امسال عید یه رنگ و بوی دیگه داشته باشه چقدر زود گذشت و چقدر زیبا گذشت امسال .....

و بهار امسال نوید دیگه ای رو می رسونه و اونم یکساله شدن تو فرشته ی کوچولو.......

باورم نمیشه عزیزم که یکسال از اون روز زیبا میگذره یعنی یکسال از بودنت کنار ما یعنی یکسال خوشبخت تر شدن من و بابائی یعنی مرد شدن وروجکمون واااااااااااای که اصلا باورم نمیشه عزیز ماااااادر....

اینم سفره ی هفت سین خونه ی مامانی مژگان :

این پست اولین پست سال ٩٢ که می ذارم و عید رو به  تو فرشته ی نازم تبریک میگم .....

امسال با مامانی مژگان و بابائی مجید و ٢تا خاله جون ها رفتیم مسافرت حساااااااااااابی خوش گذروندیم و سال جدید رو با گشت و گذار شروع کردیم ...

و از این قرار بود که یک شب قبل سال تحویل رفتیم تهران و یک شب خوابیدن موندیم و فردا صبح به سمت شهر قم حرکت کردیم تا سال تحول را در حرم حضرت معصومه تحویل کنیم ساعت ١٢ رسیدیم تو همراه بابائی رفتی قسمت آقایون و من با مامانی مژگان و خاله جون ها رفتیم قسمت خانوم ها حرم انقدر شلوغ بود که بابائی شما رو برد داخل ماشین و ما سال رو در بارگا ه مقدس ایشون تحویل کردیم قبل تحویل سال دعای توسل رو خوندیم و از خدا در سال جدید توسل گرفتیم و دعا کردیم و اون لحظه خیلی لذت بخش بود و واقعا آرامش خاصی داشتیم و از خدا در سال جدید سلامتی و خوشبختی و سعادت رو خواستم و البته همچنین تو اون لحظه همه ی این ها رو برای دوستای خوبم که تو تک تک لحظات به یاد همشون بودم و این طوری سال ١٣٩٢ رو تحویل کردیم و بعدش اومدم بیرون پیش شما و بابائی و سال جدید رو به ٢تا عشق زندگیم تبریک گفتم و خلاصه اینکه اون شب اونجا موندی و فردا صبح عازم کردستان شدیم چند روزی رو مهمان دوستان کردمون شدیم که هر چی از مهمون نوازیشون بگم کم گفتم اینم از طبیعت زیبای کردستان:

 

اولین خبر اینکه شما وروجک کوچولوی من به ماشین حساس بودی و ما برای همین قبل مسافرت پیش دکترتون رفتیم و ایشون به شما قطره داد و خدارو شکر با خوردن اون مشکل خاصی نداشتید

اینم عکس وروجک من بعد خوردن جای سس و ماکارونی اونم به تنهایی:

اینم یک عکس جالب از لونه ی یه لک لک در روستای اطراف مریوان:

اینم از کوه اورامان و دره ای که از بالای اون می شد روستای حلبچه عراق رو از اونجا دید

و عکس جالب که خاله آزاده از ما که پشتشون بودیم گرفت که شما اینجا تو بغلم خوابیدی :

اینم خاله جون ها در حال برف بازی:

اینم نون سنتی مریوانی ها واقعا خوش مزه بود:

اینم پسر دوستای کردمون بود که لباسش واقعا با مزه بود خواستم برای شما بخرم اما اندازت نداشتن واسه همین هم کلاه و جلیغه برات خریدم:

اینم که دیگه خودمم معرف حضورتون هستمنیشخند

اینم وروجک من یعنی کاک بهراد با کلاه کردی که کلی خوشش اومده بود و پشت فرمون می خندید:(الهی همیشه بخندی عشق مامان)قلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلب

و بعد چند روز صفر کردستان ما به پایان رسید و قرار شد برای٢ روز بریم اصفهان و تو این چند روز از باغ پرندگان و سیتی سنتر و... دیدن کردیم نیشخندکه باغ پرندگان واقعا دیدنی و قشنگ بود فقط کمی شلوغ بود  و شما تو شلوغی روسری خانوم ها رو می کشیدی و همش داشتیم خجالت می کشیدیم و عذر خواهی می کردیمتعجباوه

و یکی از اتفاقات قشنگی که تو مسافرت رخ داد کلمات جدید یاد گرفتن و راه رفتن و دندون ٣ و ٤و ٥ رو در آوردن بود کلمات جدید مثل : الو البته همراه با اشاره دست و بردن دست کنار گوش - بله گفتن - لی لی حوزک کردن با دست - نی نی گفتن (آخه به زهرا ناز میگی نی نی)..(قربون حرف زدنت بشم الهی)

و خلاصه بعد ١٠ روز مسافرت برگشتیم شمال تو این مدت به طور بسیار فشرده مشغول عید دیدنی شدیم و یکی از اون عید دیدنی ها تولد روژین جون بود و اینم از عکس های اون روز :

اینم خوابیدن عشقم بعد کلی شیطنت :

 ایشاالله عکس های ١٣ به در رو تو پست بعدی براتون میذارم...........

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

هدا
16 فروردین 92 18:07
سسسسسسسسسسسسسلام خدا میدونه چقد دلتنگتون بودم وای این شازده پسر چقد خوشتیپ شده عیدتون مبارک با هزار هزار ارزوی خوشگل واسه بهراد عزیز
مامانی درسا
17 فروردین 92 2:26
عزیزم تولدت هزاران بار مبارک همیشه شاد باشی و سالم
مامان حسین جون
17 فروردین 92 8:49
تقارن بهار طبیعت را با شكفتن موجودیتت رو بهت شادباش میگم امیدوارم روزگارت سبز باشه…. تولدت مبارک عزیزم
مامان سونیا
17 فروردین 92 9:21
```````` * ` ` * ` ` * '```````` 0 ` ` 0 ` ` 0 ```````` ||___||___|| ```` * ` {,,,,,,,,,,,,,,,,,,,} ` * ```` 0 ` {/\/\/\/\/\/\/\/\} ` 0 '```_||_{_______”_____}_||_ ```{/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\} ```{,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,} ```{/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\} ```{_____________”________}
قالب های اختصاصی کودکانه
17 فروردین 92 9:25
قالب های کودکانه فانتزی با عکس کودک شما و تم دلخواه شما با زیباترین طرح ها و ارزان ترین قیمت ها نسبت به دیگر سایت ها از دیدن کارهای ما پشیمان نمی شوید با سفارش هر قالب یک بنر یا کارت پستال متحرک یا کد ایکون با اسم کودکتان کنار نوار ادرس به انتخاب شما به شما اشانتیون داده خواهد شد gogoli-temp.blogfa.com
سام ومامان کیوانه
17 فروردین 92 18:43
سلام عزیزم . کوچولوی نازنازی تولدت مبارک . انشاالله همیشه شاد باشی وگل لبخند رو لبای خوشگلت . هزار ساله بشی زیر سایه بابا ومامان مهربونت
✿♡✿ مامان و بابای محمدپارسا ✿♡✿
17 فروردین 92 20:14
تولد تولد تولدت مبارک انشالا تولد 120 سالگیت عزیزم
مامان حمید کوچولو
19 فروردین 92 8:10
سال نومبارک تولد بهراد جونم مبارک باشه ایشالا همیشه به تفریح وگردش راستی مامانی برای بهراد تولد نگرفتی؟
مامان ريحانه
20 فروردین 92 1:19
سلام به مامان فاطمه عزيز و بهراد جون سال نو مبارك تولد بهراد عزيزم رو تبريك ميگم و در ضمن بايد بگم پستتون عالي بود واقعا زيبا بود و خوشحالم كه بهتون خوش گذشته.سال خوبي داشته باشيد.
شان شاني
10 مرداد 92 3:05
من تازه عكس شمارو ديدم مامان بهراد ماشاا... بهتون نمياد ٦٧ باشين تازه اونم يه بچه داشته باشين ولي با ديدن عكستون همه چيز....

😎




مرررررررررررررررسی عزیزم اگه بدونی چقدر ذوق کردم!