مهمونی خونه ی کیان کوچولو
چند روز پیش رفتیم خونه ی زینب جون دوست دانشگاه من که خیلی با هم صمیمی هستیم و هنوزم که هنوزه با هم در ارتباط هستیم یه دوره ی کوچولو با چند تا دیگه از بچه ها داریم که هر ماه میریم خونه ی یک نفر و کلی خوش می گذرونیم و تا حالا تو تنها وروجک جمع ما بودی و اونجا رفیقی نداشتی اما الان دیگه یه دوست جون کوچولو داری که اسمش آقا کیان که خیلی نازه و الان دوماهشه و ما برای دیدنشون ناهار دعوت شدیم و با خاله پگاه و خاله پریسا رفتیم اونجا و تو هم کلی از اتاقش خوشت اومده بود و تو اولین بار اسباب بازی هاش رو افتتاح کردی و خیلیییییی هم از دوچرخش خوشت اومده بود و کلی باهاش بازی کردی اینم عکس آقا کیان:
بهراد قبل رفتن به مهمانی:
بهراد بعد رفتن به مهمانی:(خدائیش تغییرات رو حال می کنید)
اینجا هم انقدر از کیان خوشت اومده بود داشتی نگاش می کردی و به من می گفتی :
تو :ماما..... من:جانم مامان تو: نی نی
انقدر با مزه می گفتی که آدم دلش ضعف می رفت....(قربونت برم من)
به قول خاله پریسا آدم دلش می خواد بچلونتت