تولد امیر محمد در 18ماهگی بهراد
سلام به دردونه ی مامانی که یه دنیاااااااااااااااااااا دوسش دارم
دیشب تولد امیر محمد (پسر عمه ی بابائی )بود و همین طور که می بینی حساااابی خوش تیپ کردی و رفتی اونجا و همه هم کلی قربون صدقت رفتن و تا آخر شب براشون با شیرین کاری هات دلبری می کردی عزیییییییییییییییییز دلم ولی اینم باید بگم که ٢روزه که سرما خوردی و آبریزش شدید همراه با سرفه های خفیف داری که امیدوارم زود تر خوب شی عشق مامان و بازم میریم سراغ دیشب .
چند روز یاد گرفتی وقتی بهت می گیم :
من :عسل مامان کیه کیه؟
بهراد:من من من من
من:جیگر مامان کیه کیه؟
بهراد:من من من من
من:یکی یه دونه کیه کیه؟
بهرادمن من من من
وااااااااااااااااااااااای که با اون صدای گرفتت وقتی می گی من می خوام بخووووورمت
اینجا هم داری می رقصی (قربووووون رقصیدنت بشم الهی)
اینجا هم تا شمع روشن شد . دلت خواست فوتش کنی و کیف می کردی
اینجا هم همین طور که معلومه بابا بزرگت داره جواب کنجکاوی هات رو با صبر و حوصله ی کامل میده(مررررسی بابا حسن)
و در آخر :
امیر محمد جااان تولدت مبااارک