بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 29 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

آزمایش قند بارداری در هفته 29

سلام پسملی مامان خوبی عزیزکم؟ مامانی که دیگه داره صبرش سر میاد.. امروزم به خاطر سلامت شما مجبور شد یه چیز خیلی خیلی بد مزه رو بخوره آخه امروز صبح مامان مژگان ساعت ۹:۴۰ اومد دنبالم منو برد آزمایشگاه قهاری تا آزمایش قند بارداری بدم بعد از پذیرش به من یه پودری دادن که باید با آب حل می کردم می خوردم و بعد از ۱ ساعت آزمایش خون می دادم خلاصه اومدم بیرون آب معدنی خریدم و تو ماشین به چه سختی کم کم اون محلول رو خوردم واقعا بد بود اما چاره ای نبود به خاطر گل پسرم مجبور بودم بعد ۱ ساعت دوباره رفتم آزمایشگاه و یه آمپول کوچولو نوش جان کردم و دکتر گفت که جواب آزمایش ۳ روز دیگه حاضر میشه یعنی۱۱.۱۱ اما من ۱۱.۱۰ نوبت دکتر دارم...
8 بهمن 1390

حرف هایی برای قشنگترینم

  سلام قشنگترین اتفاق زنگی من                      دلم خیلی برات تنگ شده انقدر که همین الان که برات می نویسم اشک تو چشمام جمع شده هر شب که دارم می خوابم با همه ی سختی هایی که موقع خواب دارم به این فکر می کنم که فردا یک روز از روزهای تقویم ورق می خوره و من به تو نزدیکتر میشم عزیزم. اگه بدونی که مامانی این شب ها چقدر سخت می خوابه اما بازم با یه تکون تو توی دلم میگم :خدایا شکرت...... دوست دارم پسرک قشنگم انقدی که حاضرم جونم رو بدم اما تو سالم سالم باشی عزیزکم.  دوست دارم و عاشقانه می پرستمت&nbs...
6 بهمن 1390

6ماهگی

سلام عزیز مامان   الهی مامانی قربون صدای قلبت بشه که انقده خوشگل می زنه ... امروز شنبه ۹۰.۱۰.۱۰ بود و شما در هفته ۲۵هستید و نوبت معاینه سلامت شما تو ۶ماهگی..... اول از همه بگم که منو بابائی انقده دلمون تنگ شده بود که با اون که ساعت ۲ بعد از ظهر نوبت داشتیم اما ساعت ۱ اونجا بودیم و در مطب بسته بود و ما انقدر تو ماشین نشستیم تا خانم دکتر بیاد و من اولین نفری بودم که معاینه شدم . خلاصه اینکه مثل همیشه خانم دکتر فشار منو گرفت و فشارم ۱۰.۵ بود علائم این ماهم رو پرسید معاینم کرد و گفت اندازه ی پسریت طبیعی و خوبه منم بعدش  منتظر بودم که مثل همیشه سنو کنه تا مامانی اون روی ماهت رو ببینه اما&n...
10 دی 1390

یلدات مبارک وروجکم

        سلام گلم خوبی یکی یه دونه ی من ؟............. از لگد زدنات که معلومه خوبه خوبی عسلم وای اگه بدونی که چقدر دلم برات تنگ شده فقط به این امید که ۱۰ دی نزدیک خودم رو آروم می کنم آخه نوبت این ماهم که باید برم پیش خانوم دکتر ۱۰ همین ماهه منم بی صبرانه منتظر اون لحظه ام که ببینمت عزیزم راستی شب یلدات مبارک گلم مامانی و بابائی لحظه لحظه های طولانی ترین شب سال رو با یاد تو گذروندن و به نیت شما  یه فال خوشگل هم گرفتن...... دیشب پیش مامان و بابای بابائی بودیم بعد رفتیم خونه بابا بزرگ و مامان بزرگ بابائی همه اونجا جمع شده بودن تا ساعت ۱۰ اونجا ب...
1 دی 1390

بالاخره پسرم به مامانش اعلان وجود کرد

                                  سلام فرشته ی کوچولوی من بالاخره پسری مامان با پاهای کوچولوش به مامانیش ثابت کرد که مامانی من دارم روز به روز بزرگتر میشم تا به همین زودی ها بپرم تو بغلت.................... امروز جمعه آخرین روز از هفته ۲۰بارداریم بود ۷ محرم روز علی اصغر بود یعنی روز شیر خواره ی امام حسین(ع) ما ناهار خونه مامان بزرگ و بابا بزرگ بودیم ساعت ۳ رفتم خونه اون مامان بزرگ یعنی خونه مامانی مژگان خلاصه ساعت ۳:۳۰ رفتیم مسجد جامعه تا توی مراسم شیر خواره ها ش...
11 آذر 1390

5ماهگی

                                                                  سلام عزیز مامان                                         ...
9 آذر 1390

سنوگرافی 4بعدی 5ماهگی نینیمون

                    سلام پسر قند عسلم   امروز مامانی بابائی دوباره رفتن پیش عکاس نینی ها تا یه عکس خوشگل از این ماهت داشته باشن تا وقتی دلشون واسه اون پسر قند عسلشون تنگ شد بهش نگاه کنن تا دلشون یه کوچولو آروم بگیره.. خلاصه ساعت ۹:۲۰ رفتیم گفتن که آقای دکتر ساعت ۱۱ میاد من و بابائی هم نوبت گرفتیم بعد رفتیم فروشگاه کپل پا تا سیسمونی های خوشگلش رو ببینیم و یه کمی از بهترین مارک های سیسمونی  اطلاعات بگیریم تا وقتی رفتیم تهران واسه خرید بدونیم چی می خوایم یه عروسک خوشگلم واسه پسریمون خریدیم. انقده خوشگل.........
5 آذر 1390

دل تنگی های مامانی

    سلام فرشته ی کوچولوی من سلام پسملی نازم            آخه تا کی باید انتظار بکشم مامانی دلم خیلی برات تنگ شده وقتی تنهام به خودم امید میدم که زیاد نمونده آخه هفته آینده هفته ۲۰ میشه یعنی مامانی ۲۰ هفته دیگه باید منتظر بمونه تا اون پسمل عسل خودش رو تو بغلش بگیره ووووووووووای...................اگه بدونی که چقدر شیرین .این که یه پسری به دنیا میارم که مال خودمه مال خود خودم از وجود من ................ آخه تو حاصل عشق منو بابا مجیدی عزیزم تازه من هر روز با پسملم حرف می زنم باهاش درد دل می کنم براش از آرزو هام میگم اونم تو شیکم م...
1 آذر 1390

سنوگرافی 4ماهگی و تعیین جنسیت نی نی

  سلام پسری من الهی مامانی فدای پسر خوشگلش بشه                                                                بلاخره جنسیت نی نی مون رو فهمیدیم عزیز دلم دیروز با بابائی رفتیم بابل دکتر خانم دکتر آزمایش ها رو دید گفت:خیلی عالیه بعد معاینه کرد گفت که نی نیت سالم سالم بعد فقط برام قرص آهن نوشت منم ازش پرسیدم که میتونه جنس...
14 آبان 1390